در عرض یک هفته هر دو چشم مامان رو عمل کردیم و کل پروسه تقریبا دو هفته ای طول کشید . دست همسایه مامان اینا درد نکنه . سر هر دو عمل زحمت نگه داشتن آینه رو کشیدن . برای ویزیت ها هم یا با خودم میبردم یا سنگ هم باهامون میومد و داخل ماشین نگه میداشت  و در کل هیچ کس از نزدیکان، از برادر خودم گرفته تا مادر  و خواهر سنگ حتی تعارف خشک و خالی برای نگه داشتن آینه در روز عمل نکردند و جالبیش اینجاست که وقتی از محبت های این همسایه تعریف میکنم ناراحت هم میشند. یماند . خدایی از هیچ کس توقعی نداشتم . مادر مال من بود . پسر مال من بود. پس خودم صاحب اختیار بودم . این دو هفته البته باید بگم سه هفته کلی از کارهام رو عقب انداخت . به سنگ هم قول داده بودم یک روز برم دفتر و حساب ها رو جمع کنم . با حساب دار دفتر تماس گرفتم و گفتم یک گزارش بگیر برام . پنجشنبه گذشته رفتم و نشستم پشت سیستم و گفتم گزارش کجاست. دیدم یک کاغذ آ4 گذاشت جلوم .گفتم این چیه. گفت گزارش. با خودکار نوشته بود . گفتم صورت حساب ها کجاست . دیدم یک سررسید باز کرد تراکنش ها رو اون جا نوشته . گفتم خانم اینا چیه . گفت هنوز کد ها رو تو سیستم تعریف نکردیم . گفتم  نرم افزار رو 7 ماهه خریدیم . گفت آقای x  مدیر مالی گفته خودم وقت کنم میام تعریف میکنم از اون روز نیومده . گفتم پس چرا بهم نگفتید . گفت نمی دونستم باید گزارش مالی رو به شما بدم . گفتم صورتحساب بانک کجاست . گفت هنوز فرصت نشده بگیریم اون رو هم قراره آقای  y بگیره . گفتم شما بفرمایید برید منزل . گفت یعنی دیگه نیام . گفتم فعلا تشریف ببرید خونه استراحت کنید تا دستتون خوب بشه . دستش شکسته بود . وسایلش رو برداشت و رفت . آقای  y  رو صدا کردم گفتم صورتحساب بانک کجاست گفت خانم مهندس الان میرم میگیرم . گفتم چرا تا الان نگرفتید . گفت کسی به من نگفته بگیرم . با آقای x تماس گرفتم گفت من فرصت ندارم بیام . گفتم آقای عزیز یک ماه دو ماه فرصت نداشتی الان هفت ماهه این نرم افزار بی استفاده مونده . تماس میگرفتید خودم میومدم . رفتند و صورتحساب بانک رو گرفتند و منم رفتم خونه و آینه رو آوردم. از ساعت 11 کار رو شروع کردم تا ساعت 10 شب  .تموم نمیشد. خیلی ها رو ثبت نکرده بود . قرار شد جمعه هم از صبح بریم و کار روجمع کنیم. سنگ هم با خانم حسابدار تماس گرفت و گفت فردا بیا دفتر. فرداش رفتم و اون خانم هم اومد و یک دور باهاش نرم افزار رو مرور کردیم و قرار شد تا بعد از تعطیلات عید نیاد تا هم دستش خوب بشه و هم دیگه خودم هستم . الان هم قرار شد آخر هفته ها دیگه برم دفتر تا کارها جمع بشه .

دارم به سال جدید فکر میکنم . به کارهای جدید . به کارهایی که میتونستم انجام بدم و تنبلی کردم و موند برای سال آینده . مهمترین کارمون پیدا کردن خونه و جابه جایی هست . بعد از عید استارتش به جد خورده میشه . مثل هر سال یک دفتر خریدم و برنامه هام رو داخلش نوشتم . و آرزو میکنم که همه به تمام آرزوهاشون برسن .

بلاخره در نه ماه و 12 روزگی اولین دندون آینه بیرون اومد و پسرم به جمع کباب خواران پیوست . و قراره جشن دندونی اش اینهفته پنجشنبه با حضور خانواده سنگ در منزلمون و جمعه با حضور ما در خونه مامانم اینا برگزار بشه . از اول مخالف تم و جشن انچنانی بودم و هستم . خیلی ساده . همه چیز رو هم خودم درست میکنم . اما عجب دندون تیزی داره . دو بار  موقع شیر خوردن مورد عنایت قرار گرفتم . البته خودش نمیدونه داره گاز میگیره بیشتر احساس میکنم به خاطر درد و سوزش لثه اش با اون شدت لثه هاش رو بهم فشار میده .

تولد برادر زاده کوچیکه هم خونه مامانم اینا برگزار شد . کلی خوش گذشت . یعنی اون زبونی که این بچه داره بزرگه داشت غم نداشتیم . اونقدر مهریون و شیرین زبون هست که خدا میدونه . داشتند میرفتند واستاده بود جلوی در . من هم دستشویی بودم . اومدم بیرون دیدم همشون رفتند این با بابام مونده . تا منو دید گفت عمه شیشه مهربون خداحافظ. نبودی تا خداحافظی کنم منتظر موندم تا بیایی . خیلی دوست دارم عمه قشنگم . منم محکم بغلش کردم و کلی بوس بوس کردیم . یعنی ادب این بچه سه ساله از اون یکی ها بیشتره . حتی برادر خودم صبر نکرده بود تا من بیام بیرون خداحافظی کنه همشون رفته بودند اما این گفته بود بی ادبی هست باید با عمه هم خداحافظی کنم . خدا حفظش کنه . 

بلاخره طلسم شکست و برای وضعیت کچلی ابروهام به دکتر مراجعه کردم . من از اول ابروهای کم پشتی داشتم اما در دو ماه اخیر به طور کلی تاج ابرو و قسمت هایی میانی ابروم به طور کامل ریخت و دیگه در نیومد . دوست داشتم میکرو پیگمنتیشن کنم اما سنگ مخالف بود و میگفت محیط های آرایشگاهی مناسب اینکار نیستند تا اینکه کلینیک پوست و مو و زیبایی دکتر دائر رو پیدا کردم . و وقت مشاوره گرفتم . دکتر خودشون معاینه کردند گفتند فعلا به ابروهات کاری نداشته باش یک لوسیون دادند برای تقویت ابروهام . ریزش موهام رو هم در الویت بعدی قرار دادند اما گفتند اوضاع پوست صورتت خیلی بده . قرار بود همون روز میکرودرم ابریژن کنم و از همونجا هم وقت گرفته بودم که باز دکتر گفتند فعلا سراغ این کارها نرو . صورتم خشک و پر از جای جوش  و لک بود . گفت تا دو ماه با دارو درمان کن . به احتمال زیاد بهتر میشه . شوخی شوخی در مورد کاشت مو سوال پرسیدیم ما رو به دکتر همکارشون ارجاع دادند و اونجا مشاوره کاشت مو برای سنگ صورت گرفت و نمونه کارها رو نشون دادند و سنگ هم برای تابستون وقت کاشت گرفت و حتی بیعانه هم پرداخت کرد . کاشت موی سر در دو مرحله انجام میشه . قیمتش در هر مرحله  بین 4 تا 7 میلیون هست . که برای موهای سنگ گفت 4.5 تا 5 میشه براتون . برای من هم مشاوره کاشت ابرو انجام داد . چند تا نمونه کار نشون داد . عالی بودند . گفت میشه حدود 7 میلیون . اما من جوگیر نشدم . فعلا ترجیح میدم ابروهای خودم رو حفظ کنم . کاشت موی سر دو مرحله ای بود . مرحله اول از خط رویش  تا  اندازه چهار انگشت بالاتر و شش تا نه ماه بعد وسط سر . البته دکتر میگفت در بعضی ها اونقدر خوب جواب میده که دیگه برای مرحله دوم مراجعه نمی کنند . بعد از کاشت هم یکبار موها از ساقه ریخته میشه و ظرف یک ماه مجدا در میاد . به هر حال سنگ به آرزوش رسید و تابستون بعد از کاشت، کامل در موردش توضیح میدم .

در یک اقدام دیگه در راستای سلامتی هر دو به یک متخصص تغذیه مراجعه کردیم . هردو مشکوک به کبد چرب بودیم . برامون آزمایش نوشت و گفت بعد از دیدین نتیجه آزمایش رژیم مناسب رو بهتون تجویز میکنم . خدا این بیمه تکمیلی رو با همه مسقره بازی هاش حفظ کنه . به آزمایشگاه طرف قرارداد رفته بودیم همونجا معرفی نامه رو صادر کردند و بعد از کسر بیمه تامین اجتماعی و تکمیلی من 45 و سنگ 65 پرداخت کرد . اگر بیمه نبودیم باید خیلی خیلی پرداخت میکردیم . حالا در این مدت هم قراره به دندون پزشکی هم مراجعه کنیم تا هم یکی دوتا دوندون خراب رو درست کنیم و هم از خدمات بیمه تکمیلی مون استفاده کنیم

آینه بزرگتر و آقاتر شده . غذا خوردنش همچنان  خوب نیست . برای چکاپ بردیم پیش دکترش . خدا رو شکر وزنش به وزن سه ماه پیشش رسیده  و این یک ماه تونسته اون کاهش وزن ها رو جبران کنه . اما متاسفانه یک ماهی میشه که هیچ دارویی رو نمی خوره . دکتر گفت چون فقرآهن دارن براش خوب نیست . یک شربت جدید دیگه داد تا اون رو امتحان کنیم . گفت حرکت هاش خوبه . باید بیشتر باهاش بازی کنید . گفتم میشه یواش یواش شیر پاستوریزه بهش بدم گفت نه . همون اندازه که برای درست کردن غذاهاش استفاده میکنی کافیه . گفت یواش یواش غذای سفره رو براش شروع کن . البته باید نرم تر  و کم نمک تر باشه .




مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها

Brandon آناتجهیز/گلاب گیری کاشان Help to play اعتماد به نفس سایت تستی tearx میکروپیگمنتیشن جالیز عنوان وبلاگ